اسلایدر

پروفایل کاربری

درد و دلها, و داستان غم انگیز _Pretty Boy story

داستان واقعی زیباترین پسر شهر _ The true story of the most beautiful boy

پروفایل مدیریت وبلاگ
درد و دلها, و داستان غم انگیز _Pretty Boy story

نام: محمد باقر
.........................................................
جنسیت: مرد
.........................................................
محل سکونت:
.........................................................
سن: 7 / 12 / 1372
.........................................................
میزان تحصیلات:
.........................................................
شماره تماس:
.........................................................
ایمیل و ای دی یاهو:
.........................................................
درباره من: كفر نمی نويسم . خدا رو دوست دارم اعصابم خراب می شود هر روز ميام اينجا قلبمو خالی می كنم ميرم با كسی كاری ندارم فقط خودمو خالی می كنم كسی ندارم درد بگم خالی شم فقط يه وبلاگ لعنتی . دلم از همه آدميان گرفته حتی از پدر و برادر و خواهرم تنها عشقم مادرمه كه اندازه خدا دوستش دارم اما نمی توانم درد خالی كنم نمی خوام اذيت بكشه . دوست ندارم تنهام از صبح تا شب تو مغازه كار می كنم رفيق ندارم باهاش بگم بخندم از همه فراريم . يه معلوليت در جسمم دارم كه اذيت می كشم برای همين تا حرف می زنم مسخرم می كنند بعضی ها به روی خودشون هم نمی يارند اما يه متر كه دور شدند.... خسته ام خدا نمی خوام رفيق داشته باشم چون تا الانش پاك بزرگ شدم و بدون رفيق. ولی از اين پس وحشی شدم دست خودم نيست زياد گناه می كنم اعصبی ام كسی رو ندارم . از صبح تا شب بدون تعطيلی فقط كار. مزد ناچيزی دارم. جوونم پسری بسيار زيبا . ولی چه فايده كه استفادش رو اصلا نديدم فقط كار . دوست زياد اومد پيشم از خودم راندم اونا دنبال زيباييم بودند كه باهام .... ولی من دنبال يه چيز ديگه كه تنها نباشم اما اونا ... نمی خواستم آلوده بشم خدا شناس بودم فقط با خدا بودم اما خدا ...چرا تا الان نگاهم نمی كنی ؟ ديگه تحمل ندارم منم می رم سمت گناه ... دست خودم نيست اعصابم ضعيف شده . كمكم كن خدا خسته شدم از دنيا. می‌نويسم خودمو خالی كنم می نويسم قلبم خالی شه. خدايا تو ديگه صدامو نمی شنوی تو ديگه نگام نمی كنی شايد يكی‌تو اين دنيای‌ مجازی صدامو بشنوه شايد يكی‌ كمكم كنه كه ديگه فكری اينچنين سرم نزنه اگه واقعا دلش به حال يه تنها بسوزه . درسته رفيق می رم سمت خ .... ديگه همه درها به روم بسته شده خدا نگام نمی كنه ازم بدش مياد نمی دونم به چه جرمی !!! از كودكی دوسش داشتم از بدو تولد ازم بدش اومده چون دلايل زيادی دارم ولی باز دوسش دارم كه وقتی تنها شدم باز خدا خدا می كنم . خدايا ديگه آهم بلند شده نمی تونم تو خودم نگهش دارم می خوام تو دنيای مجازی بريزم . خدايا خسته شدم از اين همه آدمهايی كه برای مسخره كردن و سوزاندن من آفريدی . خسته شدم از همه عمری كه در اين زندگی كشيدم . خسته شدم از عادتهای بد پدر و خواهر و برادرانم كه به كوچكترين پسر خانواده خيلی بد رفتاری می كنند . خسته شدم از اين همه دعا كه خدا كمكم كنه و رفتارشون خوب شه ولی ... بريدم خدا بريدم از دعا كردن نااميدم از زندگی . نااميدم از اينكه اين همه قسمت دادم كه اونايی كه منو مسخره می‌كنند يه روز جوابشونو ببينند ولی يه اوف هم نشدند شير وايستادند جلوم زبونمو مسخره كردند . بعله رفيق من معلوليت كوچكی دارم و اون هم زبون كجی منه كه نمی‌تونم درست تلفظ كنم و باعث مسخره شدن اين و اون می شم. خدايا چرا اين آدمهای بدو آفريدی ؟ اصلا چرا منو خلق كردی ؟ آخه من به چه دردت می‌خورم؟؟؟ می خوای‌ من اذيت بشم سرت گرم شه؟؟؟ نه خدايا اين كارو نكن به خدا بيچاره شدم ديگه به آخر خط رسيده ام هر دعايی كردم اجابت نشد خدا جون حداقل يكی‌اجابت می شد تا مطمعن می‌شدم اندازه نوك سوزن دوسم داری اما .... هر دعايی كردم بر عكس شد و خيلی‌هم بدتر شد كه هميشه بعد از دعا ناراحتم كردی كه بهم بفهمونی دعايی كه كردی نه تنها ندادم بلكه از قبل هم بدترش كردم كه ديگه اسممو نيار !!! هميشه اينطور شد . هميشه بعد از دعا بدتر ناراحت شدم ديگه توبه كردم دعا كنم چون می ترسم بدترش كنی. نمی خوام خدا. می نويسم تا مردم بخونند كه حداقل نوشته هام برام مدركی باشه كه چی گفتم . ازت بريدم نا اميدم ديگه اميدی ندارم گرچه تا به حال نماز و روزه هام قضا نشده گر چه تا به حال نون حروم تو گلوم نرفته گر چه تا به حال كسی رو مسخره نكردم گر چه تا به حال قلب كسی رو نشكستم گر چه تا به حال به همه رحم داشتم گر چه تا به حال آلوده شهوت نشدم گر چه تا به حال .... اما خدايا همه اينا تو سرم شكسته حلالشون نمی كنم . ناراحتم ازت خدا نا اميدم كه ديگه دعا نمی كنم چون تا به حال چيزی نديدم اينقدر باهات حرف زدم كه چيز خاصی نديدم ازم ناراحت نشو ديگه دارم حرفهامو تو دنيای مجازی می‌زنم اما باز خدا دوست دارم كه حداقل از همه كه فرار كردم بازم دلم به سمتت مياد گر چه نگام نمی كنی ولی ‌من بيچاره .... باز سمتت ميام ولی ديگه بريدم منم می خوام برم سمت گناه يا شايد هم سمت .... كمكم كم خدا نزار تلف بشم به خدا حيفم پاك بزرگ شدم دستمو بگير نزار تلف بشم دارم می رم سمت بزرگترين گناه !!! درسته ديگه دارم می رم سمت خ ... ی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ - ] [ - ] [ محمد باقر
] [ ]